Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the wp-pagenavi domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/husayn/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
حسینی نیوز - محفل شعر «سحر نزدیک است» برگزار شد
1 آذر 1403

به همت کمیته حمایت از مردم فلسطین؛

محفل شعر «سحر نزدیک است» برگزار شد

در واکنش به استمرار جنایات رژیم صهیونیبستی در فلسطین، شاعران ایرانی در نهاد ریاست جمهوری گرد هم آمدند و در محفل شعر «سحر نزدیک است» اشعار جدید خود را خواندند.

حسینی نیوز/ سرویس اخبار مسجد الاقصی:

در واکنش به استمرار جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین پس از شکست رسوای آنان در طوفان الاقصی و در لبیک به ندای رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر انعکاس حماسه ملت فلسطین در قالب های ادبی و هنری،‌ محفل شعر “سحر نزدیک است” بعدازظهر دیروز ۸ آبان ۱۴۰۲ در ساختمان کوثر نهاد ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزار شد.

این محفل به همت “کمیته حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین (وابسته به نهاد ریاست جمهوری)” و با همکاری “جمعیت دفاع از ملت فلسطین” و “دبیرخانه کنفرانس بین‌المللی حمایت از انتفاضه فلسطین (وابسته به مجلس شورای اسلامی)” و با حضور جمعی از شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی و تعدادی از شاعران آیینی و انقلابی برپا گردید.

در این مراسم ادبی، آیت الله «محمدحسن اختری» رئیس بنیاد بین المللی عاشوراء و کمیته حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین، سردار «عباس بایرامی» رئیس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس،‌ «امیرحسین سمیعی» معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، «حسین رویوران» معاون جمعیت دفاع از ملت فلسطین و «علی داودی» مدیر دفتر شعر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری و جمعی از خانواده معظم شهدا ـ از جمله خانواده شهید «صدرزاده» ـ حضور داشتند.

اجرای این جلسه را «محمدمهدی عبداللهی» بر عهده داشت و شاعران، نویسندگان و هنرمندان نام آشنایی همچون «ناصر فیض»،‌ «مجتبی رحماندوست»، «علیرضا قزوه»، «علی محمد مؤدب»، «احمد بابایی»، «حسن کریمی راهجردی»، «مصطفی محدثی خراسانی»، «حسنا محمدزاده»، «فریبا یوسفی»، «محمود حبیبی کسبی»، «مرتضی حیدری آل‌کثیر»، «غلامرضا آقاسی»، «علی اکبر فرهنگیان»، «نغمه مستشارنظامی»، «سعیده حسین‌جانی»، «حمید هنرجو»، «مریم رزاقی»، «عارفه دهقانی»، «علیرضا گیلانپور»، «محدثه آشتیانی»، «زهرا سادات قاسمی» و «محمودرضا اکرامی‌فر» در آن حاضر بودند و برخی از آنها شعرهای جدید خود درباره حماسه ملت فلسطین و جنایات رژیم صهیونیستی را خواندند.

برخی از اشعار قرائت شده در محفل شعر “سحر نزدیک است” به شرح زیر است:

ـــــــــــــــــــــــــــــ
طوفانُ الأقصیٰ را ببین ـ محمدمهدی عبداللهی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

با شهادت می‌توان تا بی‌کران پرواز کرد
عاشقی را در مسیر سرخ خون آغاز کرد

مثل چمران، مثل همّت، مثل فخری زاده‌ها
عاشقانه بر تمام اهل دنیا ناز کرد

مرد میدان حاج قاسم بود، آری شک نکن
او طریقُ القدس را در آسمان ممتاز کرد

با سپاه قدس تا بیت المقدّس پیش رفت
عشق را در قبله گاه مسلمین ابراز کرد

ای برادر بی امان طوفانُ الأقصیٰ را ببین
انتفاضه، راه‌های بسته را هم باز کرد

باید اکنون از نوار غزّه تا حیفا فقط
با نوای کربلای جبهه‌ها آواز کرد

لشکر سجّیل در راه است، طوفان را ببین
وقت خونخواهی است، می‌باید غزل را ساز کرد

می‌چشد صهیون بزودی انتقام سخت را
آی طهرانی مقدم راه آن را باز کرد

منتظر باشید تا صدر خبرهاتان شود
موشکی از بام تهران سویتان پرواز کرد

بشنوید آن روز هم آوای حاجی‌زاده را
اقتدار موشکی در غزه هم اعجاز کرد

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
شهید هبة ابونداء (شاعر و نویسنده فلسطینی) ـ علیرضا قزوه:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

تو یا شهید می‌شوی و یا شهید می‌شوی
و هیچ کس شهادت تو را «وتو» نمی‌کند
و هیچ کس میان این همه شهید
توجهی به تو نمی‌کند
و حجله‌ای برای تو نمی‌زنند
چرا که کوچه‌ای برای حجله‌ای نمانده است
و حجله‌ها همین توئیت‌ها و شعرهاست
و حجله‌ها همین صدای ابرهاست
که داد می‌زنند یکصدا:
«هبة ابوندا»

تو یا شهید می‌شوی و یا شهید می‌شوی
و جشن مردگان رسیده است
و شادمانی غریب کودکان
و مرده‌ها در آسمان
به اشک بسته‌اند حجله تو را
«هبة ابوندا»

جهان نگاه می‌کند به تو
چقدر چشم‌هایت آشناست، آشنا
و من چقدر فکر روزهای رفته‌ام
و غرق گریه بود هفت روز هفته‌ام
و تو هنوز بی صدا
نگاه می‌کنی به ما
«هبة ابوندا»

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
مثنوی فلسطین ـ ناصر فیض:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

چگونه رنج زمین را زمان نمی‌بیند؟
چگونه این همه خون را جهان نمی‌بیند؟

چرا نمی‌شنود رعد و برق ایمان را؟
صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را

از این تقابل خونین که می‌شود خرسند؟
قیامتی شده برپا، چرا نمی‌پرسند:

چقدر کودک و زن، بی‌پناه کشته شدند؟
براستی به کدامین گناه کشته شدند؟

جهان و عافیتش ارزنی نمی‌ارزد
به اینکه کودکی از هول مرگ می‌لرزد

منادیان حقوق بشر نمی‌شنوند
به حجتی که تمام است اگر نمی‌شنوند

یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را
به سرب پر کند این گوش‌های سنگین را

به میخ و تخته ببندد در سیاست را
به سنگ خشم بکوبد سر سیاست را

سیاستی که به جز نیش مار و کژدم نیست
سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست

سیاستی که به اشغالگر امان داده است
به این نژاد پراکنده سازمان داده است

سیاستی که اگر بوده حق به جانب تو
ربوده حق تو را با فریب حق وِتو

سیاستی که چنان غرق در مرض شده است
که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است

سیاستی که در آن روزن امیدی نیست
به دست هیچ زبان بسته‌ای کلیدی نیست

سیاستی که پلید است پشت پرده آن
چنانکه هر ستمِ کرده و نکرده‌ی آن

سیاستی که ندارد دیانت، آلوده‌ست
مگر نه این که، همین بوده تا جهان بوده‌ست؟

همیشه راه رسیدن به حق، سیاسی نیست
که گاه، چاره به جز حمله حماسی نیست

نشان عشق و جنون، بی‌نشانه رفتن‌هاست
میان آتش و خون، عاشقانه رفتن‌هاست

کنون که قرعه به نام حماس افتاده‌ست
به جان اهل سیاست هراس افتاده‌ست

یکی برآمده بر بام خون علم بزند
بساط این همه تزویر را به هم بزند

چنان کند که جهان بشنود فلسطین را
به چشم صدق ببیند صلابت دین را

قسم به اشهدِ آن کودک سرا پا آه
که گفت: أشهد ان لا اله الا الله

حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
بی‌تابی کودکان ـ علی‌محمد مؤدب:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

‌خدایا به بی‌تابی کودکان
به شب‌های بی‌خوابی کودکان

به دل‌های لرزان، به چشمان داغ
به سوسوی لرزیدن هر چراغ

به زخم بدن‌های رنجورشان
به چشمان مجروح و بی‌نورشان

به اندوهشان گاه رگبارها
به فریادشان زیر آوارها

به آن‌دم که آرامش خوابشان
شد آشفته با بمب‌های گران

پر از بیم از خواب برخاستند
چو شمعی دمادم به جان کاستند

به اندوه این بی‌گناهان قسم
به این رنج بی‌حد انسان قسم

خدایا به جان‌های این کودکان
کزین دشمنِ دیومان وا رهان

جهان را از این خواب، بیدار کن
بدین سان مهیای دیدار کن

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
ذوالفقار وارد مصاف شود ـ احمد بابایی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

چقدر خاطره از گرگ و میش؟
چقدر خاطره در سوگ خویش؟

چگونه شرح کنم بی‌قراری خود را؟
شهادت دست گواه، تشهد را

چقدر نکبت تلمود را نگاه کنیم؟
چقدر مویه به اطفال بی‌پناه کنیم؟

چقدر با دل خون آرزوی صبر کنیم؟
برای کودک لب تشنه فکر قبر کنیم؟

چه داغ‌ها که دمیده درون پیله ما
بگو که خواب حرام است، قبیله ما

بگو که قبله جان، در جنون گذشتن ماست
طواف، از دل دریای خون گذشتن ماست

حوالیِ گِله ماندن، قرار طوفان نیست
نه! زنجه موره بیهوده کار طوفان نیست

نه! من قبول ندارم شکست غیرت را
مگر شکسته دلی، ذوالفقار طوفان نیست

مگر ندیده‌ای از کوه، کاه می‌سازد
ندیده‌ای که بجز آه، بار طوفان نیست

ببین که آینه، بین غبار می‌رقصد
کدام رقص آئینه‌دار طوفان نیست

به عنکبوت بگو تار دیگری بتند
که کار سست‌عناصر، مهار طوفان نیست

به گوشه‌گوشه هفت آسمان، به ابر قسم
که نیست صاعقه‌ای که کنار طوفان نیست

چه جنگلی است جهان، باردار شعله و آه
چه جنگلی است که چشم‌انتظار طوفان نیست

تنور لاف‌زنان، چشمه چشمه تر بشود
در آن کویر که گویا دیار طوفان نیست

درست ساعت قهر خدا، شبی که ز خشم
نمانده خشک و‌ تری که دچار طوفان نیست

شبی که مست به ذیل عذاب خفته زمین
شبی که در جریان جز قطار طوفان نیست

کسی به غیر همین نوح‌ باوران صبور
به وقت حادثه، کشتی‌سوار طوفان نیست

قسم به نوح و به روح تمام طوفان‌ها
قسم به خام و به خونِ دلِ مسلمان‌ها

به جاهِ نصر، که فتح‌الفتوح خواهد شد
نماز قافله، قربان نوح خواهد شد

شکاف کعبه شکوفا‌تر از طواف شود
وَ ذوالفقار خدا وارد مصاف شود

چه بیمِ سنگ، که آئینه بیمه خواهد شد
دوباره یل یلِ خیبر، دو نیمه خواهد شد

چه باکِ فتنه، که غربال می‌کند شب را
و پاک می‌کند از قدس، نسل مرحب را

بگو که نافله زخم‌هایت حیرت ما
و خطبه‌های بتول است راز غیرتِ ما

هنوز در دل ما شعله نخستین هست
هنوز پشت دعامان صدای آمین هست

در این کرانه، به موج بلا، بلی گفتیم
به هر نفس که کشیدیم، یا علی گفتیم

هنوز سایه این عشق بر سر ماهاست
هنوز حضرت صدیقه مادر ماهاست

قسم، قسم، به هیاهوی در سکوت قسم
رجز رجز به شب و هق هق قنوت قسم

جنون جنون به همین عقل مسلکی سوگند
نفس نفس به گروهان موشکی سوگند

ببین که صاعقه، طوفان به دوش می‌آید
صدای خس خس خیبر به گوش می‌آید

قسم به دل دل انگشت‌ها که بر ماشه است
تلاش خصم، تکاپوی آخر لاشه است

زمان نکبت کفتار و خشم شیران است
به “ما رمیت” قسم، عرصه دست ایران است

خدا به خط مقدم اراده فرموده است
قسم به عصر، تلاش یهود بیهوده است

خبر رسیده که فصل بهار نزدیک است
بهار وعده پروردگار نزدیک است

خبر رسیده جهان، غرق نور خواهد شد
یمن، ستاره صبح ظهور خواهد شد

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
با نام حسین بن علی… ـ مصطفی محدثی خراسانی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

صبح قامت انسان از خویش
روز پایان شب تردید است
صبح روشن شدن تاریکی
روز برخاستن خورشید است

کربلا از دل تاریخ دمید
حق و باطل صفشان پابرجاست
پرچم نهضت آزادی قدس
خیمه سوخته عاشوراست

امت واحده برمی‌خیزد
سر این سلسله در ایران است
روز آزادی قدس است امروز
این صدای قدم یاران است

باز با نام حسین بن علی(ع)
از دم عشق نفس می‌گیریم
غاصبان! قبله خود را ز شما
به خداوند که پس می‌گیریم

و سه رباعی که محدثی خراسانی در این محفل خواند:

کم را به رواق کرمش می‌خواند
تا درک حماسه غمش می‌خواند
خارج شده از تابلوی فرشچیان
مارا به دفاع حرمش می‌خواند

ماییم و دلی که بی پناه افتاده‌ست
درغربت بغض و اشک و آه افتاده‌ست
دیریست که این یوسف مصر ملکوت
با دست برادران به چاه افتاده‌ست

شام است به صبح محشر اندازیمش
خاکستر اگر، به آذر اندازیمش
آن طرح نویی که در سر حافظ بود
ما آمده‌ایم تا در اندازیمش

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
معراج کبوترها ـ محمود حبیبی کسبی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

جهان آبستن ذبحی عظیم است ای جهان‌داران!
کمین کردند شرح سینهٔ ما را کمان‌داران

جهان آبستن رودی ست از خون، خونِ خونِ خون
جهان ما فلسطین است، هان والتین والزیتون

فلسطین غربت سنگی در انبوه فلاخن‌هاست
شکوه سنگ و سنگرها، نبرد آه و آهن‌هاست

زمین قدس رنگین است از پیکار پیکرها
هوای قبة الصخره‌ست معراج کبوترها

نخستین قبلهٔ اسلام غرق خون نخواهد ماند
دگر بیت‌المقدس بندی صهیون نخواهد ماند

سلیمان‌وار می‌آیند اصحاب سلیمانی
و معبد پاک خواهد شد ز هیکل‌های شیطانی

سرانجام این سکوت سنگ‌ها فریاد خواهد شد
در آن صبحی که نزدیک است قدس آزاد خواهد شد

که دنیا یوسف گمگشته را پیدا کند در قدس
و عیسی اقتدا بر یوسف زهرا کند در قدس

و شعری که پیشکش به شهید حاج قاسم سلیمانی شد:

زینب ای شیرزن قافله شب‌شکنان
این شهیدان تواند این‌همه خونین‌کفنان

از حضور حرمت قبله‌ی عشق است دمشق
زینبیه است بهشت شهدای دم عشق

خانه گر در گذر سیل شهادت باشد
حرم زینب کبری به سلامت باشد

رفت سرباز تو سر باخت و مهمان تو شد
حاج قاسم یکی از خیل شهیدان تو شد

شرزه شیری‌ست که از سوی کنام آمده است
صبح صادق ز شب تیره‌ی شام آمده است

چون همایی که پی اوج سعادت می‌گشت
همه‌ی عمر به دنبال شهادت می‌گشت

عاقبت عکس رخ یار که در جام افتاد
آن‌که شد کشته‌ی او نیک‌سرانجام افتاد

آفتابی که شده در شب بغداد شهید
از فرودینه بلاجرعه خط جور کشید

باز هم سید و سالار نیامد از خط
باز هم میر و علمدار نیامد از شط

جنگ در فلسفه‌ی شیعه مجال است مجال
مرگ در دیده عشاق وصال است وصال

گفت جمهوری اسلامی ایران حرم است
آری از نور رضا میهن ما محترم است

دیده‌ام سوختنش را که شبی سوخت تنش
سوخت از غیرت و نگذاشت بسوزد وطنش

جامهٔ سرخ برازندهٔ مردان خداست
رُسته یک دشت شقایق به تنِ پیرهنش

شیر این بیشه چه کرده‌است به دشمن که هنوز
روبهان می‌ترسند از نگه صف‌شکنش

گفت که پای حرامی به حرم وا نشود
سر او رفت ولی ماند سر این سخنش

بر شهید غم او غسل و کفن حاجت نیست
اشک عشاق دهد غسل و شود خون، کفنش

ارباً اربا شد و سرباز حسینش خواندند
تیرباران شد و خواندند غلام حسنش

آنقدر سوخته‌ی روضه‌ی انگشتر بود
ماند از او فقط انگشت و عقیق یمنش

مورم و دست به دامان سلیمان زمان
قاصدی کو که سلامی برساند ز منش

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
تارهای سست عنکبوت ـ مرتضی حیدری آل‌کثیر:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

طوفانِ ایستادگی و وعده‌ی مردان غیور است این
که پنجه بر صورت تاریکی افکنده و دیوارهای حائل را فرو ریخته

شراره‌ی خورشید از زهدانِ ظلمت بیرون جهیده
اینک این شب است که زیر تپه‌های شنی خویش دفن خواهد شد

براستی خضر زمانه گفته بود که دست نگهدارید
که شب در احتضار است و در آتش خود خواهد سوخت

این شرط بندی بر یک اسبِ بازنده است
پس نکنید که در این قمار خواهید باخت

آن‌ها به عنکبوت و تارهای سستش ایمان آوردند
خضر زمانه اما به وعده‌ی آخرین خدا اشاره کرد

مرحبا به غزه و مردان ایستاده‌اش
آن‌ها که دمار از روزگار کفار درآورده‌اند

آن‌ها که از سنگ‌ها به موشک‌های مهیب رسیدند
تا ستمگران و کفار را شعله ور کنند

مانند قلبی که طپش‌هایش در سرتاسر زمین شنیده می‌شود
غزه آن خون پاکی ست که در مقابل خنجری فریبکار مقاومت می‌کند

و این شعر به زبان عربی هم ترجمه شد:

وفانُ ملحمةٍ و وعدُ غیاری
جرحوا الظلامَ و حطّموا الأسوارا

تتراشقُ الأنوار من رحم الدجى
واللیلُ فی کُثبانِهِ یتوارى

قد قال خضرُ الوقتِ
لا تتساءلوا :
فاللیلُ مُحتَضرٌ سیصلى نارا

هذا الرِّهانُ على حصانٍ خاسرٍ
لاتَرهنوا فستخسرون قِمارا

هُم آمنوا بالعنکبوتِ و نسجِهِ
و الخِضرُ للوعدِ الأخیرِ أشارا

أهلاً بغزةَ مرحباً برجالها
بالمُنزلینَ على الجحودِ دمارا

فمن الحجارةِ للصواریخِ المهولةِ
اوقدوا الظُّلاّم و الکفارا

قلبٌ تشظّت فی المدى نبضاتهُ
ودمٌ یقاومُ خنجراً غدّارا

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
خون و دود و خاکستر ـ غلامرضا آقاسی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

یک طرف کودکان جنگ زده
یک طرف عده‌ای درنگ زده

یک طرف ضجه‌های یک مادر
یک طرف خون و دود و خاکستر

با که باید بگویم این غم را؟
ضربه هولناک ماتم را؟

مردم بی‌پناه کشته شدند
به کدامین گناه کشته شدند؟

ای آزادگان بپاخیزید
روشنی زادگان بپاخیزید

ای آزادگان قیام کنید
کار تزویر را تمام کنید

دشمن ما دروغ و تحریف است
که ستم پیشگیش تکلیف است

نه فقط خصم هر مسلمان است
دشمن هر چه دین و ایمان است

عهد او غیر نقص ایمان نیست
پایبند حریم انسان نیست

زور گفتن به هرکسی هنرش
خودپرستی نشانه دگرش

حق فراخوان اهل تحقیق است
روبروی ستمگران تیغ است

دوستان! اتحاد راهگشاست
دست پر قدرت خدا با ماست

مقصد انتظار در راه است
وارث ذوالفقار در راه است

غزه‌، ای رهنمای فتح و ظفر
با تو هستیم تا قیام سحر

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
کابوس اسرائیل ـ علی‌اکبر فرهنگیان:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

خسته‌ایم از بس که دوری دیده‌ایم
از دو چشم خویش کوری دیده‌ایم

از سخندانان زبان‌ها چیده شد
چشم‌های نسل ما دزدیده شد

رهزنان با رهروان قاطی شدند
رهروان سست و خیالاتی شدند

خسته‌ایم از بس که ساکت بوده‌ایم
خسته‌ایم از بس که تن آسوده‌ایم

در میان دام آسودن خطاست
گله را با گرگ پیمودن خطاست

الغرض از زخم ما خون می‌چکد
خون ما از چنگ صهیون می‌چکد

وای بر آنان که نالان نیستند
آگه از مکر شغالان نیستند

بمب با موشک چه فرقی می‌کند
کشتن کودک چه فرقی می‌کند

رنگ‌های گل چه فرقی می‌کند
غزه و کابل چه فرقی می‌کند

خون مظلوم است و دامنگیر ماست
بی‌تفاوت بودن ما نارواست

درد دل کافی ست درمان خوشتر است
بر کتاب درد پایان خوشتر است

شیعه یعنی مرد میدان مرد درد
شیعه یعنی فاتح وقت نبرد

شیعه باید پاک و ربانی شود
در عمل قاسم سلیمانی شود

نام او کابوس اسرائیل بود
بر سپاه ابرهه سجیل بود

یاد او در هر کجا قُل می‌کند
غیرت و انسانیت گل می‌کند

داغ سنگین بود داغانیم ما
در عزایش سخت حیرانیم ما

حاج قاسم رفت راه قدس هست
رفت فرمانده سپاه قدس هست

التیام ما فقط سجیل شد
محو نام نحس اسرائیل شد

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
وعده‌ی عشق ـ نغمه مستشارنظامی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

در دلم مویه می‌کنند زنان، در سرم حوض خون به پا شده است
دستی از زیر خاک بیرون ماند، سر گنجشک‌ها جدا شده است

این چه کابوس تلخ و تاریکی ست، این چه رسمی ست این چه قانونی ست
در تمام خرابه‌ها امشب، رود رود عزا به پا شده است

دخترم از صدای بمب مترس، پسرم آفتاب فردا باش
مادران و زنان به پا خیزید، شاعران نوبت شما شده است

غزه را چون هلال می‌خواهند، ماه در پشت ابر؟ ممکن نیست!
غزه ماه است، ماه، ماه تمام از پس ابرها رها شده است

وعده‌ی عشق مسجدالاقصی‌ست، در نمازی به وقت صبح ظهور
ظلمت شب به جا نمی‌ماند، نکبت ظلم بر ملا شده است

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
آغاز عاشقی ـ سعیده حسین‌جانی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

امروز جهان، یوم سرائر شده است
ناپاکی محض، پاک و طاهر شده است
ما طیر أبابیل تو را منتظریم
اکنون که کلوخ و سنگ، شاعر شده است

آیینه شکست، ناکسان خندیدند
سجاده گسست و سبحه را برچیدند
آیات خدا پرپر کردند، اینان
قرآن سر تاقچه را بوسیدند

باسم العشق و قل هو الله یا هو
با هر نفست بگو: توکل بر او
ترسیم جنون است مسیر جنّت
در مسلخ عشق، حسبی الله بگو

یک بار دگر عاشقی آغاز شده است
هر سنگ، دوباره بال پرواز شده است
آیات خداست می‌وزد از هر سو
درهای شهادت به خدا باز شده ست

ای منتقم خون پرستو برگرد
ای باطل هرچه سحر و جادو برگرد
بر مرگ بهار تا کجا مویه کنیم
ایمان‌هامان بسته به یک مو، برگرد

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
شکسته‌تر از شاخه‌های زیتون ـ مریم رزاقی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

دلش گرفته و چشمان قدس بارانی است
هنوز منتظر قاسم سلیمانی است

حدود قدس شریف از خطوط قرمز ماست
ادامه دارترین راه حاج قاسم هاست

خدا به خیر کند داستان این دهه را
پرندگان ابابیل و قوم ابرهه را

تو شهر آسیه‌هایی که نیل دامن توست
اگرچه حلقه فرعونیان به گردن توست

خدا به خیر کند خواب‌ها پریشان است
بهار دستخوش چکمه زمستان است

تو شهر سوخته غیرت عرب شده‌ای
که رد خون تو بر تپه‌های جولان است

تو را مخابره کردند در تمام جهان
لبان غزه پهلو کبود خندان است

چه دردهای غریبی که بر زبان داری
چه زخم‌های عمیقی که در تو پنهان است

چقدر گل که از انبوه باغ می‌چینند
رسانه‌های هیاهو ولی نمی‌بینند

تو کشته می‌شوی اما خبرگزاری‌ها
فقط دو چشم تماشا خبرگزاری‌ها

تو کشته می‌شوی و باز چشم می‌بندند
به روی غربت قانا خبرگزاری‌ها

برای کودک تو خواب تازه می‌بینند
به صبح تیره فردا خبرگزاری‌ها

تو کشته می‌شوی اما کسی نمی‌بیند
اسیر حکم یهودا خبرگزاری‌ها

دلت شکسته‌تر از شاخه‌های زیتون است
گلوی نازک تو زیر تیغ شمعون است

اسیر حادثه قطعنامه‌ها شده‌ای
به درد مردم بی‌درد مبتلا شده‌ای

تمام می‌شود این روزهای غمگینت
و عشق می‌وزد از باغ‌های والتین ات

درخت‌های جوان تو برگ و بر بدهند
و زخم‌های تو روزی شود ثمر بدهند

ـــــــــــــــــــــــــــــ
داغ‌های هر روزه ـ عارفه دهقانی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

وقت اخبار، زیر لب گفتم
کاش من، میزبانِ تان بودم!
مادر کودکانِ خود نه فقط
مادرِ کودکانتان بودم

وقت اخبار شد… دلم لرزید
داغ‌ها قابلِ شنیدن نیست
ما شنیدیم و این عجیب‌تر است!
که نمُردیم و زندگی باقیست!

نکند عادتِ من و تو شود
دیدنِ داغ‌های هر روزه!
بخدا ذره ذره آب شدیم
آه از غزه…آه از غزه!

کودکانی که رعشه‌دار شدند!
کودکانی که سوخت پیکرشان
کودکان گرسنه و تشنه
در پیِ قرصِ ماهِ مادرشان

مادران لای لای می‌خوانند
تا جهان، اندکی شود بیدار
چالش تیک تاک، روشن کرد
باشرف‌ را ز بی‌شرف این بار

وقتِ روشنگری که پیش آمد
در فضای مجازی‌اش، لال است!
آن که ترسید از مخاطب‌ها
و ندانست وقتِ غربال است

اینکه هر روز، روز عاشوراست
اینکه هرجا، زمینِ کرب و بلاست،
شده مصداقِ آن، همین غزه!
پس بپا خیز! مقصدت پیداست

شور باید به پا کند شاعر…
تا زمانی که اذنِ میدان نیست!
بیت‌ها موشک‌اند و ترکش و تیر
موقعِ قتلِ عامِ صهیونیست

تاری از عنکبوت مانده فقط
تا شود تار و مار، این ظالم
دست بالای دست بسیار است
و یدُاللّه فوقَ أیدیهِم…

ـــــــــــــــــــــــــــــ
فصل رویش ـ محدثه آشتیانی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

ندا ندای خدا و صدا صدای شماست
که از مناره این شهر صوت آن پیداست

قیام کن اخوی گرچه این اذان غم است
که پشتوانه‌‌ی این خاک مسجدالاقصی‌ست

بخوان دوباره یدالله فوق ایدیهم
ببین که دست برنده هنوز دست خداست

بگو به شاخه‌ی زیتون که فصل رویش توست
به بار می‌رسی آخر قرار پابرجاست

اگرچه خون جگر آب این درخت شده
اگرچه خانه‌ات امروز منزل دریاست

اگرچه دیده‌ی مردم چو رود جاری شد
اگرچه ظاهر این قصه آه و واویلاست

اگرچه ظلم گلوگیر شد نفس بکشید
مباد پای از این راه رفته پس بکشید

به رغم قصه که تلخ است دل نشستنی‌ست
که شیشه در پس این ابرها شکستنی‌ست

یقین که شام سیاه آفتاب خواهد شد
دعای اشک سحر مستجاب خواهد شد

از آتش غم هفتادوچند ساله‌تان
جهان یخ‌زده یکباره آب خواهد شد

از این دو نیل فروریخته ز چشم‌شان
ستون کاخ فراعن خراب خواهد شد

و روح مانده در این شهر لاله خواهد کاشت
غرور زنده دلانش کتاب خواهد شد

قسم به لحظه دیدار حضرت موعود
قسم به آینه‌های شکسته، روی کبود

قسم به زلف پریشان، نگار آمدنی‌ست
قسم به فصل شکوفه، بهار آمدنی‌ست

و شهر غزه
و شهر غزه
دگرباره سبز و آباد است
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

ـــــــــــــــــــــــــــــ
موسم غیرت ـ زهراسادات قاسمی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

سینه در پیش مسلسل‌ها دوام آورده است
موسم غیرت، شمیم انتقام آورده است

جبهه حق است رو در روی خیل باطلان
خیزش عدل جهانی التزام آورده است

قدرت ایمان تماشا که با دست تهی
خون ناحق تیغ عدل اندر نیام آورده است

گنبد اقصی ز خورشید جهان تابنده‌تر
عالمی را در طواف این قیام آورده است

آه ای غزه تن رنجور تو این روزها
شهد شیرین شهادت را پیام آورده است

این جهان نومیده از ظلم مدام طالم است
دست‌ها را سوی آن ماه تمام آورده است

هر چه آزادی‌ست در حبل‌المتین وحدت است
چون که این نهضت ندای انسجام آورده است

ـــــــــــــــــــــــــــــ
نسل در نسل ـ علی داودی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

نسل در نسل
بر این خاک کهن روئیدیم
گرده افشاندیم
بسیار شدیم
سال از سال گذشت
تیغ‌ها خوردیم
خاستیم از جا
تکرار شدیم
دور دنیا
گردان گشتیم
نسل در نسل فراوان گشتیم
خانه از یاد فراموش نشد
و چراغ خورشید بر گنبد قدس
مشعلی بود که خاموش نشد
قرن قرن تبعید
قرن قرن تهدید
گرچه گفتند که ما
رفته‌ی از یادیم
ما ولی حنجره فریادیم
که علیرغم بدگویی‌ها بدبینی‌ها
ناممان ماند ولی باز فلسطینی‌ها!
خشت در خشت اگر چند که دیوار شدیم
نسل در نسل شکستیم
که بسیار شدیم!

ـــــــــــــــــــــــــــــ
مرثیه عروسک ها ـ محمودرضا اکرامی‌فر:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

سکسکه‌ی سیاست
سرگیجه‌ی سربازان را بیشتر می‌کند
حالا خیابان‌ها جنازه بالا می‌آورند
و کودکان بیگناهی دست‌های خود را
حالا توفان نفت
ترانه‌های مدیترانه را می‌بلعد
و گرد باد گلوله
در کوچه‌های از نفس افتاده‌ی غزه
بیداد می‌کند.

چار چار زمستان است که در گرما گرم سیاست
تا ریه‌های مسئول خاورمیانه بالا آمده است.
سیاست جهانی سل گرفته است.
در سرفه‌های پیاپی تفنگ‌ها
گنجشگ‌های غزه گلوله می‌شوند و می‌افتند روی دست‌های سیاه خیابان
حالا به جماعت دیوانه می‌شوم

و به فرادا فریاد می‌زنم:
چهار ستون سازمان ملل را
موریانه‌های سکوت جویده‌اند
و سربازان ناتو
بردگانی تتو کرده‌اند.
امروز بیست و یکم رمضان است
یا دهم محرم؟
روزه بگیرم یا روضه بخوانم؟
حسین روزی چند بار باید شهید شود؟
تا زبان لکنت گرفته‌ی جهان باز شود؟

خمپاره‌های شصت
پشت قباله‌ی کدام عروس مدیترانه است؟
بمب‌ها در کدام ساعت سال
در کدام نقطه‌ی جغرافیا به سکوت می‌رسند؟
نکند به گرگ تهمت می‌زنند آدم‌ها
تا سرخی دندان‌های ارتدونسی شده‌شان معلوم نشود؟!
سران جهان چوپانانی دروغگویند.

حالا
گاهی فکر میکنم گرگ برادر بزرگ سیاست است
و سران جهان سربازان شیطان
حالا
جهان با چشم های شیشه ای و مات
تاق باز خوابیده است
چون لاک پشتی پیر د ر آفتاب کسل بعدازظهر
حالا
دود از سر جهان بلند شده است
حالا بادها عمودی می‌آیند و آدم‌ها افقی
و مرگ، عروسک بازی می‌کند
با کودکان مادرگم کرده‌ی غزه
حالا عروسک‌ها در باد مرثیه می‌خوانند
و خاورمیانه همچنان جنازه عروس بالا می‌آورد

ـــــــــــــــــــــــــــــ
نسل فتح ـ مجتبی رحماندوست:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

به کجا می‌نگری کودک من
نسل خورشید به تو دوخته چشم
آسمان هم نفس یارانت
کوه‌ها دیده به دستت دارند
نسل تو نسل شهادت طلبان
بشکند دست همه بولهبان
می‌رسد بوی بهار
از نگاه شهدا
تو که از سوره فتح
بارها می‌خواندی
می‌رسد نصرالله
دیدگانت روشن!
ما ندیدیم به غیر از سازش
نسل ما شاهد تسلیم و سکوت
شاهد سازش و ننگ
و فراتر ز سکوت
ما خیانت دیدیدم
زخم خنجر بر پشت
ما به زندان خودی دربندیم
کاخ شاهان مسلمان و عرب
همه در خدمت تکراری تلخ
همه مأور به پژواک سکوت
گوی سبقت ز رقیبان بردند
نور چشمان سران
ز یهودی و عرب
دست در جیب هم‌اند
همه در یک بنگاه
دور یک سفره نفت
سفره‌ای از زر ناب
دور خوانی از خون
و شرابی ز جنون
جامی از قهقه ننگ کشیدند به سر
یاد آنان رفته است
کاین زمان جایزه صلح نوبل
لایق جمله جلادان است
دیده بودند که قصاب قسی
خون طفلان مسلمانان را
از دهان تف کرده است
یادشان رفته که اشغالگر است

کودکم کاش به جایت بودم
نسل امید گوارایت باد
تو ز نسل فتحی
فتح با سوره نصر

نسل تو پیروز است
نسل حزب الله است
نسل تو نسل حماس است و جهاد
همه استشهادی
همگی جان بر کف
ذوالفقاری دیگر
بار دیگر حیدر
بار دیگر خیبر
شهد پیروزی‌ها
خوش‌گوارای وجود
دیدگانت روشن!

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
جغرافیای زخمی ـ حمید هنرجو:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

سنگ در مشت، به دنیا می آیند
کودکانت …
و پرچم به دوش، بر فراز قله ها
کاخ ها را به سخره می گیرند
با آدمک های پوشالی اش؛
حالا
سالهای سال است که با هر سنگ
یک خفاش سقوط می کند
و الله اکبر اوج می گیرد
به رغم تکذیب رسانه‌های عبری

فلسطین!
جغرافیای زخمی ات
ننگ تاریخ عرب است؛
بگو که هیچ قطعنامه ای قطع نکرده است
لای لای مادران داغدارت را …

من دیده ام
که چگونه پسری با دو چشم خرمایی
و موهای میشی
عیش گرگ ها را عزا کرد
آنجا که ودکا و استیک گوشت بره سرو می شد
در سایه دوربین های امنیتی
و موشرابی های آسوده خیال از تپانچه های خودکار؛
لقمه های لذیذ می خوردند با سس بالزامیک؛
و می لولیدند درهم و می رقصیدند با جاز؛
که قلب کودکی عرب نارنجکی شد خشمگین _
و نت های مرگ، پیچد در اورشلیم و تل آویو

بگذار آتش بزنند نیل را
تورات را به بند بکشند
و مادران باردار را بازجویی کنند؛
موسی خیلی وقت است از «گنبد آهنین» گذشته؛
با چوب شبانی اش!
و اژدهایش دهن باز کرده
برای بلعیدن خونخواران تاریخ بشریت…

فلسطین!
فصل تازه ای شروع شد؛
لشکری از چفیه ها و دوش پرتاب ها قطار شدند
اخم خاخام ها به نظامیان را نمی بینی؟
و صدای انفجار در ساحل نهاریا را نمی شنوی؟
که تا دریای برایتون لندن هم رفته است!

قوی باش فلسطین
آزادی حق توست
عشق، حق توست
زندگی حق توست
دور نیست
اسارت عنکبوت ها به دست خودشان…

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
خون دل موسی… ـ حمید هنرجو:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

از پچ پچ مرموز، میان خلبان‌ها
تا آتش پردامنه در سوخت رسان‌ها

اف شانزده سوخته بر خاک «حواره»
بالای سرش، لشکر انبوه جوان‌ها

دلواپسی تانک‌سواران مسلح
از حمله بی‌واهمه سنگ پران‌ها

از خودکشی افسر و سرباز فراری
سوءظن فرمانده به تمکین یگان‌ها

از نشتی پیدا شده در «گنبد آهن»
تا رفتن اخبار خصوصی به مکان‌ها

از قتل «ابوعاقله» در کشف حقیقت
تا جهل و جنون بارگی و قفل دهان‌ها

از فاجعه در فاجعه و خانه خرابی
تکبیر زن و کودک و شلیک به آن‌ها

پیداست فروپاشی «موساد» به زودی
این وعده حق است که آمد به زبان‌ها

خون دل موسی(ع) و غم غربت عیسی(ع)
شرحی است از این طایفه در طول زمان‌ها

دنیا به خروش آمده از این همه کشتار
همراه شما کیست به جز گاوچران‌ها؟

با هشتگ بالای رهایی فلسطین
بند آمده لفاظی پیغام رسان‌ها

من آرش ایرانی‌ام و قبله من، قدس
آماده برچیدن ظلم‌اند کمان‌ها

فریاد کن ای مأذنه، ای خاک مقدس
با حنجر داوود، کران تا به کران‌ها

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
هالووین ـ حسن کریمی راهجردی:
ـــــــــــــــــــــــــــــ

 This year tomorrow

You are all invited

To the halloween party in ghaza

The strip expands as vast as the while globe

!As vast as the whole sky tomorrow

Now you are all invited

Please dress to impress

Though you need not to spend

even a penny for your costume

!neither the is no need for the firework

Zionists will do send the phosphorus all for free

!Such a bargain for tomorrow

!You are all invited

Halloween is a little obscure tomorrow

Children won’t show up at your door for

!Threat or trick, threat or trick

They are all half-burnt candles, broken dolls

Dressed in bright bloody white gowns

Do not forget to bring plenty of cookies

You will need them

.On your way back home

 

ـــــــــــــــــــــــــــــ
مجموعه اشعار طوفان الأقصی منتشر می شود
ـــــــــــــــــــــــــــــ

دبیر محفل شعر “سحر نزدیک است” گفت: مجموعه اشعار طوفان الأقصی همراه با مجموعه اشعاری ناب و ارزشی و حماسی از شاعران پیشکسوت و جوان شعر انقلاب اسلامی و مقاومت در قالب های غزل، قصیده، مثنوی و… بزودی از طریق یکی از انتشارات برتر انقلاب اسلامی چاپ خواهد شد و در گام بعدی این اشعار به زبان‌های عربی و انگلیسی ترجمه خواهند گردید.

محمدمهدی عبداللهی ادامه داد: این لبیک شاعرانه به فرمایشات امین شعر انقلاب تا زمان نابودی کامل غده سرطانی و رژیم منحوس و کودک کش اسرائیل و آزادی کامل قدس شریف ادامه خواهد داشت و تا آن زمان ما شاعران نیز همگام با مقاومت و ایستادگی ملت مظلوم مقتدر فلسطین، ایستادگی خواهیم کرد و با سلاح قلم در این میدان رزم علیه ظلم و ستم استکبار و اسرائیل غاصب مبارزه خواهیم کرد و نیز به فرموده امام محور مقاومت امام خامنه‌ای حفظه الله که فرمودند «همه باید ملت فلسطین را در این جهاد مقدس یاری کنند» با سلاح قلم به معظم له لبیک خواهیم گفت.

ـــــــــــــــــــــــــــــ
دعوت به مشارکت در جشنواره أنا مِن حسین
ـــــــــــــــــــــــــــــ

در پایان این محفل صمیمی، آیت الله «محمدحسن اختری» به عنوان میزبان مراسم، از دغدغه و مشارکت همه شاعران حاضر تشکر کرد.

رئیس بنیاد بین المللی عاشوراء همچنین از این شاعران آیینی و انقلابی دعوت کرد تا در بخش شعر جشنواره فرهنگی هنری أنا مِن حسین نیز مشارکت نمایند.

………………………..
پایان پیام/ 101

لینک کوتاه

سوالات و نظرات

ثبت نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اخبار

به همت بنیاد بین‌المللی عاشوراء؛

تدوین و انتشار دو کتاب کودک اربعینی به زبان‌های عربی و فارسی

اخبار جشنواره «أنا مِن حسین»

کشیش مسیحی: همه ما در زندگی، لحظات کربلایی مخصوص خود را داریم

در همایش "طوفان الاقصی و شهید سلیمانی" در کیش؛

اختری: استقامت مردم غزه “تاریخی و ستودنی” است

دیدار مدیرعامل بنیاد بین المللی عاشوراء با استاندار قـم

دیدار مدیرعامل بنیاد بین المللی عاشوراء با استاندار قـم

اخبار سومین گردهمایی فعالان فرهنگی اربعین - 11

برگزاری نشست نداء الاقصی در جوار ضریح امام رضا(ع)

اخبار سومین گردهمایی فعالان فرهنگی اربعین - 9

عالم اهل سنت سوریه: سالروز قیام امام حسین(ع) یوم الله است